۱۶ ۱«خدایا، مرا محافظت فرما، زیرا که در تو پناه جُستهام. ۲خداوند را گفتم: «تویی خداوندگار من؛ جز تو مرا چیز نیکویی نیست!» ۳و اما مقدسینی که بر زمینند، آنانند والامرتبگانی که همۀ خوشی من در ایشان است. ۴غمهای کسانی که در پی خدایی دیگر میشتابند، بسیار خواهد شد؛ هدایای خونی ایشان را نخواهم ریخت و نامشان را بر زبان نخواهم آورد. ۵خداوندا، تویی نصیبِ مقرر و پیالۀ من؛ تو سهم مرا نگاه میداری. ۶حدود من به جاهای دلپذیر افتاده است؛ میراثی دلانگیز به من رسیده. ۷خداوند را که به من مشورت میدهد، متبارک میخوانم؛ شبانگاه نیز دلم مرا تأدیب میکند. ۸خداوند را همواره پیش روی خود میدارم. چون بر دست راست من است، جنبش نخواهم خورد. ۹پس دلم شادمان است و تمام وجودم در وجد؛ پیکرم نیز در امنیت ساکن خواهد بود. ۱۰زیرا جانم را در هاویه وا نخواهی نهاد، و نخواهی گذاشت سرسپردۀ تو فساد را ببیند. ۱۱تو راه حیات را به من خواهی آموخت؛ در حضور تو کمال شادی است، و به دست راست تو لذتها تا ابدالآباد!»