رفتن به نوشتهها
۱۶
۱۹کلیساهای آسیا برایتان سلام میفرستند. آکیلا و پْریسکیلا و نیز کلیسایی که در منزلشان تشکیل میشود، به شما در خداوند بهگرمی سلام میگویند.۲۰همۀ برادرانی که در اینجا هستند برای شما سلام میفرستند. با بوسۀ مقدّس یکدیگر را سلام گویید.۲۱من، پولُس، به خط خود این سلام را به شما مینویسم.۲۲کسی که خداوند را دوست ندارد، ملعون باد. خداوند ما، بیا! ۲۳فیض خداوندْ عیسی با شما باد. ۲۴محبت من در مسیحْ عیسی همراه همۀ شما. آمین.
اول قرنتیان۱۶: ۲۴ـ۱۹
۱۶
۵پس از عبور از مقدونیه نزد شما خواهم آمد، زیرا از مقدونیه خواهم گذشت.۶شاید مدتی نزدتان بمانم، و یا حتی تمام زمستان را با شما بگذرانم، تا بتوانید مرا در سفرم به هر کجا که باشد، مدد رسانده، مشایعت کنید.۷زیرا نمیخواهم اکنون به دیدارتان بیایم و توقفی کوتاه نزد شما داشته باشم؛ بلکه امید دارم، به اجازۀ خداوند، مدتی را با شما بهسر برم.۸امّا تا عید پِنتیکاست در اِفِسُس میمانم۹زیرا دری بزرگ برای خدمت مؤثر بهرویم گشوده شده، و مخالفان نیز بسیارند.۱۰اگر تیموتائوس آمد، با او بهگونهای رفتار کنید که نزد شما از چیزی واهمه نداشته باشد. زیرا او نیز چون من به انجام کار خداوند مشغول است؛۱۱پس کسی بهدیدۀ تحقیر در او ننگرد. او را بهسلامتی راهی سفر کنید تا نزد من بازگردد؛ زیرا من و برادران منتظر اوییم. ۱۲و امّا در مورد برادر ما آپولُس، او را بسیار ترغیب کردم که با سایر برادران نزد شما بیاید، امّا به هیچروی رضا نداد که اکنون بیاید. امّا هر وقت فرصت داشت، خواهد آمد. ۱۳هشیار باشید؛ در ایمان استوار بمانید؛ شجاع و قوی باشید.۱۴همۀ کارهای شما با محبت باشد.۱۵میدانید که خانوادۀ اِستِفاناس نخستین کسانی بودند که در ایالت اَخائیه ایمان آوردند، و ایشان خود را وقف خدمت مقدّسان کردهاند. ای برادران، از شما استدعا دارم۱۶مطیع چنین کسان باشید و همچنین مطیع هرکس دیگر که در این خدمت همکاری میکند و زحمت میکشد.۱۷از آمدن اِستِفاناس، فورتوناتوس و اَخائیکوس شادمانم، زیرا جای خالی شما را پر کردهاند.۱۸آنان روح مرا و نیز روح شما را تازه ساختند. به چنین کسان گوش بسپارید.
اول قرنتیان۱۶: ۱۸ـ۵
۱۶
۱و امّا در خصوص جمعآوری هدایا برای مقدّسان: شما نیز آنچه را که به کلیساهای غَلاطیه گفتهام، انجام دهید.۲روز اوّل هر هفته، هر یک از شما بهفراخور درآمد خود پولی کنار گذاشته، پسانداز کند، تا بههنگام آمدنم نزد شما، لزومی به جمعآوری هدایا نباشد.۳وقتی آمدم، به افراد مورد تأیید شما معرفینامههایی خواهم داد و آنان را با هدایای شما به اورشلیم خواهم فرستاد.۴اگر صلاح بر این باشد که خود نیز بروم، در این صورت آنان مرا همراهی خواهند کرد.
اول قرنتیان۱۶: ۴ـ۱
۱۵
۳۵امّا شاید کسی بپرسد: مردگان چگونه برمیخیزند و با چه نوع بدنی میآیند؟۳۶چه سؤال ابلهانهای! آنچه میکاری، تا نمیرد زنده نمیشود.۳۷هنگامی که چیزی میکاری، کالبدی را که بعد ظاهر خواهد شد نمیکاری، بلکه تنها دانه را میکاری، خواه گندم خواه دانههای دیگر.۳۸امّا خدا کالبدی را که خود تعیین کرده است، بدان میبخشد و هر نوع دانه را کالبدی مخصوص به خود عطا میکند.۳۹همۀ جسمها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهیها نیز دارای نوعی دیگر از جسماند.۴۰به همینسان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. امّا جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر.۴۱خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستارۀ دیگر متفاوت است. ۴۲در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته میشود، فسادپذیر است؛ آنچه برمیخیزد، فسادناپذیر.۴۳در ذلّت کاشته میشود، در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود، در قوّت برمیخیزد.۴۴بدنِ نفسانی کاشته میشود، بدنِ روحانی برمیخیزد. اگر بدن نفسانی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد.۴۵چنانکه نوشته شده است: «انسانِ اوّل، یعنی آدم، نفْسِ زنده گشت»؛ آدمِ آخر، روحِ حیاتبخش شد.۴۶ولی روحانی اوّل نیامد بلکه نفسانی آمد، و پس از آن روحانی.۴۷انسانِ اوّل از زمین است و خاکی؛ انسانِ دوّم از آسمان است.۴۸هر آنچه انسان خاکی واجد آن بود، در خاکیان نیز وجود دارد؛ و هر آنچه انسان آسمانی داراست، در آسمانیان نیز یافت میشود.۴۹و همانگونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت. ۵۰ای برادران، مقصودم این است که جسم و خون نمیتواند وارث پادشاهی خدا شود و آنچه فسادپذیر است، وارث فسادناپذیری نمیتواند شد.۵۱گوش فرادهید! رازی را به شما میگویم: ما همه نخواهیم خوابید، بلکه همه دگرگونه خواهیم شد.۵۲در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود، این بهوقوع خواهد پیوست. زیرا شیپور به صدا درخواهد آمد و مردگان در فسادناپذیری برخواهند خاست و ما دگرگونه خواهیم شد.۵۳زیرا این بدنِ فسادپذیر باید فسادناپذیری را بپوشد و این بدن فانی باید به بقا آراسته شود.۵۴چون این فسادپذیر، فسادناپذیری را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه آن کلامِ مکتوب به حقیقت خواهد پیوست که میگوید: «مرگ در کام پیروزی بلعیده شده است.» ۵۵«ای گور، پیروزی تو کجاست؟و ای مرگ، نیش تو کجا؟» ۵۶نیش مرگْ گناه است و نیروی گناه، شریعت.۵۷امّا شکر خدا را که بهواسطۀ خداوند ما عیسی مسیح به ما پیروزی میبخشد. ۵۸پس، برادران عزیزم، ثابت و استوار بوده، همواره با سرسپردگی بهکار خداوند مشغول باشید، زیرا میدانید زحمت شما در خداوند بیهوده نیست.
اول قرنتیان۱۵: ۵۸ـ۳۵
۱۵
۱۲امّا اگر موعظه میشود که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما میگویند مردگان را رستاخیزی نیست؟۱۳اگر مردگان را رستاخیز نیست، پس مسیح نیز از مردگان برنخاسته است.۱۴و اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما.۱۵بعلاوه، برای خدا شاهدان دروغین محسوب میشویم، زیرا دربارۀ او شهادت دادهایم که مسیح را از مردگان برخیزانید، حال آنکه اگر مردگان برنمیخیزند، پس خدا او را برنخیزانیده است.۱۶زیرا اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است.۱۷و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید.۱۸بلکه آنان نیز که در مسیح خفتهاند، از دست رفتهاند.۱۹اگر تنها در این زندگی به مسیح امیدواریم، حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقّتانگیزتر است. ۲۰امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است.۲۱زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت.۲۲زیرا همانگونه که در آدم همه میمیرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد.۲۳امّا هرکس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، بههنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند.۲۴سپس پایان فراخواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد.۲۵زیرا او باید تا زمانی که پا بر همۀ دشمنانش بگذارد، حکم براند.۲۶دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است.۲۷زیرا خدا «همهچیز را زیر پاهای او نهاد.» امّا وقتی گفته میشود «همهچیز» زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همهچیز را زیر پاهای مسیح نهاد، دربر نمیگیرد.۲۸هنگامی که همهچیز مطیع او گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن کس خواهد شد که همهچیز را زیر پاهای او نهاد، تا خدا کل در کل باشد. ۲۹اگر مردگان برنمیخیزند، آنان که به نیابت از ایشان تعمید میگیرند، چه کنند؟ اگر مردگان برنمیخیزند، چرا به نیابت از ایشان تعمید میگیرند؟۳۰و یا چرا ما هر ساعت جان خود را به خطر میاندازیم؟۳۱به فخری که در خداوندمان مسیحْ عیسی در مورد شما دارم قَسَم که من هر روز به کام مرگ میروم.۳۲اگر جنگ من با وحوش در اِفِسُس تنها به دلایل انسانی بوده است، چه سودی از آن بردهام؟ اگر مردگان برنمیخیزند، «بیایید بخوریم و بنوشیم زیرا فردا میمیریم.» ۳۳فریب مخورید: «معاشِر بد، اخلاق خوب را فاسد میسازد.»۳۴سَرِ عقل بیایید و دیگر گناه مکنید؛ زیرا هستند بعضی که خدا را نمیشناسند. این را میگویم تا شرمنده شوید.
اول قرنتیان۱۵: ۳۴ـ۱۲
۱۵
ای برادران، اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم بهیادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید۲و بهوسیلۀ آن نجات مییابید، بهشرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم، استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آوردهاید. ۳زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتبمقدّس در راه گناهان ما مرد،۴و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست،۵و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن.۶پس از آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان هنوز زندهاند، هرچند برخی خفتهاند.۷سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همۀ رسولان،۸و آخر از همه بر من نیز، چون طفلی که غیرطبیعی زاده شده باشد، ظاهر گردید. ۹زیرا من در میان رسولانْ کمترینم، و حتی شایسته نیستم رسول خوانده شوم، چراکه کلیسای خدا را آزار میرسانیدم.۱۰امّا به فیض خدا آنچه هستم، هستم و فیض او نسبت به من بیثمر نبوده است. برعکس، من از همۀ آنها سختتر کار کردم، امّا نه خودم، بلکه آن فیض خدا که با من است.۱۱به هرحال، خواه من خواه آنان، همین پیام را وعظ میکنیم و همین است پیامی که به آن ایمان آوردید.
اول قرنتیان۱۵: ۱۱ـ۱
۱۴
۲۶پس چه گوییم، ای برادران؟ هنگامی که گردهم میآیید، هرکس سرودی، تعلیمی، مکاشفهای، زبانی و یا ترجمهای دارد. اینها همه باید برای بنای کلیسا بهکار رود.۲۷اگر کسی به زبانهای غیر سخن بگوید، دو یا حداکثر سه تن، آن هم بهنوبت سخن بگویند و کسی نیز ترجمه کند.۲۸امّا اگر مترجمی نباشد، فردِ متکلّم به زبانهای غیر باید در کلیسا خاموش بماند و با خود و خدا سخن گوید. ۲۹و از انبیا، دو یا سه تن نبوّت کنند و دیگران گفتار آنها را بسنجند.۳۰و اگر فردی دیگر که نشسته است مکاشفهای دریافت کند، فرد نخست سکوت اختیار نماید.۳۱زیرا همه میتوانید به نوبت نبوّت کنید تا همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند.۳۲روحِ انبیا مطیع انبیاست.۳۳زیرا خدا، نه خدای بینظمی، بلکه خدای آرامش است، همانگونه که در همۀ کلیساهای مقدّسان چنین است. ۳۴زنان باید در کلیسا خاموش بمانند. آنان مجاز به سخن گفتن نیستند، بلکه باید چنانکه شریعت میگوید، مطیع باشند.۳۵اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند، از شوهر خود در خانه بپرسند؛ زیرا برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید.۳۶آیا کلام خدا از شما سرچشمه گرفته یا تنها به شما رسیده است؟۳۷اگر کسی خود را نبی یا فردی روحانی میداند، تصدیق کند که آنچه به شما مینویسم فرمانی است از جانب خداوند. ۳۸اگر کسی این را نپذیرد، خودش نیز پذیرفته نخواهد شد. ۳۹پس ای برادرانِ من، با اشتیاق تمام در پی نبوّت کردن باشید و سخن گفتن به زبانهای غیر را منع مکنید.۴۰امّا همهچیز باید بهشایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود.
اول قرنتیان۱۴: ۴۰ـ۲۶
۱۴
طریق محبت را پیروی کنید و با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشید، بخصوص اینکه نبوّت کنید.۲زیرا آن که به زبانِ غیر سخن میگوید، نه با انسانها بلکه با خدا سخن میگوید. زیرا هیچکس سخنش را درک نمی کند؛ او به الهام روح، رازها را بیان میکند.۳امّا آن که نبوّت میکند، با انسانهای دیگر برای بنا، تشویق و تسلیشان سخن میگوید.۴آن که به زبانِ غیر سخن میگوید خود را بنا میکند، امّا آن که نبوّت میکند باعث بنای کلیسا میشود.۵آرزوی من این است که همۀ شما به زبانهای غیر سخن بگویید، امّا بیشتر میخواهم که نبوّت کنید. آن که نبوّت میکند، بزرگتر است از آن که به زبانهای غیر سخن میگوید، مگر اینکه ترجمه کند تا باعث بنای کلیسا شود. ۶حال ای برادران، اگر من نزد شما بیایم و به زبانهای غیر سخن بگویم، چه نفعی به شما خواهم رسانید، مگر اینکه مکاشفه یا معرفت یا نبوّت یا تعلیمی برایتان داشته باشم؟۷حتی در مورد سازهای بیجانی چون نی و چنگ نیز که نواهایی ایجاد میکنند، اگر بهوضوح نواخته نشوند، چگونه میتوان تشخیص داد که چه آهنگی نواخته میشود؟۸اگر شیپور آوای مشخص ندهد، چه کسی مهیای جنگ میشود؟۹در مورد شما نیز چنین است. اگر به زبان خود کلماتی مفهوم نگویید، چگونه میتوان فهمید که چه میگویید؟ در آن صورت، بدین میماند که با هوا سخن بگویید.۱۰بیشک در جهان انواع زبانها وجود دارد، امّا هیچیک بیمعنی نیست.۱۱پس من اگر نتوانم معنی گفتار دیگری را بفهمم، نسبت به او بیگانهام و او نیز نسبت به من.۱۲در مورد شما نیز چنین است. از آنجا که مشتاق تجلیات روح هستید، بکوشید که در بنای کلیسا ترقّی کنید. ۱۳از اینرو، آن که به زبان غیر سخن میگوید باید دعا کند تا گفتار خود را ترجمه نماید.۱۴زیرا اگر من به زبانِ غیر دعا کنم، روحم دعا میکند، امّا عقلم بهرهای نمیبرد.۱۵پس چه باید بکنم؟ با روح دعا خواهم کرد و با عقل نیز دعا خواهم کرد؛ با روح سرود خواهم خواند و با عقل نیز خواهم خواند.۱۶در غیر این صورت، اگر تو در روح به شکرگزاری مشغول باشی، چگونه کسی که زبانت را نمیفهمد به شکرگزاری تو آمین بگوید؟ چراکه نمیداند چه میگویی!۱۷زیرا تو براستی نیکو شکر میکنی، امّا شکر تو باعث بنای دیگری نمیشود.۱۸خدا را شکر میکنم که بیش از همۀ شما به زبانهای غیر سخن میگویم؛۱۹امّا در کلیسا ترجیح میدهم پنج کلمه با عقل خود سخن بگویم که دیگران را تعلیم داده باشم، تا اینکه هزاران کلمه به زبانهای غیر بگویم. ۲۰ای برادران، در درک و فهم کودک نباشید، بلکه در بدی کردن کودک باشید. برعکس، در درک و فهم بالغ باشید.۲۱در شریعت چنین نوشته شده است: «خداوند چنین میگوید، ”به زبانهای غریب و با لبهای بیگانگان با این قوم سخن خواهم گفت. با این همه به من گوش نخواهند گرفت.“» ۲۲پس زبانهای غیر، نشانهای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بیایمانان؛ امّا نبوّت نشانهای در مورد ایمانداران است و نه بیایمانان.۲۳بنابراین، اگر همۀ اعضای کلیسا گردهم آیند و همه به زبانهای غیر سخن گویند، و در اینحین اشخاص ناآگاه یا بیایمان به مجلس درآیند، آیا نخواهند گفت که شما دیوانهاید؟۲۴امّا اگر شخصی بیایمان یا ناآگاه در حینی که همه نبوّت میکنند به مجلس درآید، از سوی همگان مجاب خواهد شد که گناهکار است، و مورد قضاوت همه قرار گرفته،۲۵رازهای دلش آشکار خواهد شد. آنگاه روی بر زمین نهاده، خدا را پرستش خواهد کرد و تصدیق خواهد نمود که: براستی خدا در میان شماست.
اول قرنتیان۱۴: ۲۵ـ۱
۱۳
اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم.۲اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جابهجا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم.۳اگر همۀ دارایی خود را بین فقیران تقسیم کنم و تن خویش به شعلههای آتش بسپارم، امّا محبت نداشته باشم، هیچ سود نمیبرم. ۴محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمیبرد؛ محبت فخر نمیفروشد و کبر و غرور ندارد.۵رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمیجوید؛ به آسانی خشمگین نمیشود و کینه به دل نمیگیرد؛۶محبت از بدی مسرور نمیشود، امّا با حقیقت شادی میکند.۷محبت با همهچیز مدارا میکند، همواره ایمان دارد، همیشه امیدوار است و در همهحال پایداری میکند. ۸محبت هرگز پایان نمیپذیرد. امّا نبوّتها از میان خواهد رفت و زبانها پایان خواهد پذیرفت و معرفت زایل خواهد شد.۹زیرا معرفت ما جزئی است و نبوّتمان نیز جزئی؛۱۰امّا چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت.۱۱آنگاه که کودکی بیش نبودم، چون کودکان سخن میگفتم و چون کودکان میاندیشیدم و نیز چون کودکان استدلال میکردم. امّا چون مرد شدم، رفتارهای کودکانه را ترک گفتم.۱۲آنچه اکنون میبینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ امّا زمانی خواهد رسید که روبهرو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ امّا زمانی فراخواهد رسید که بهکمال خواهم شناخت، چنانکه بهکمال نیز شناخته شدهام. ۱۳و حال، این سه چیز باقی میماند: ایمان، امید و محبت. امّا بزرگترینشان محبت است.
اول قرنتیان۱۳: ۱۳ـ۱
۱۲
۱۲زیرا بدن هرچند یکی است، از اعضای بسیار تشکیل شده؛ و همۀ اعضای بدن، اگرچه بسیارند، امّا یک بدن را تشکیل میدهند. در مورد مسیح نیز چنین است.۱۳زیرا همۀ ما، چه یهود و چه یونانی، چه غلام و چه آزاد، در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم؛ و همۀ ما از یک روح نوشانیده شدیم.۱۴زیرا بدن نه از یک عضو، بلکه از اعضای بسیار تشکیل شده است.۱۵اگر پا گوید، چون دست نیستم، به بدن تعلق ندارم،» این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد.۱۶و اگر گوش گوید، «چون چشم نیستم، به بدن تعلق ندارم، این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد.۱۷اگر تمام بدن چشم بود، شنیدن چگونه میسّر میشد؟ و اگر تمام بدن گوش بود، بوییدن چگونه امکان داشت؟۱۸امّا حقیقت این است که خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یک به یک در بدن قرار داد.۱۹اگر همه یک عضو بودند، بدن کجا وجود میداشت؟۲۰امّا اعضا بسیارند، در حالیکه بدن یکی است.۲۱چشم نمیتواند به دست بگوید، نیازی به تو ندارم! و سر نیز نمیتواند به پاها گوید، نیازمند شما نیستم! ۲۲برعکس، آن اعضای بدن که ضعیفتر مینمایند، بسیار ضروریترند.۲۳و آن اعضای بدن را که پستتر میانگاریم، با حرمت خاص میپوشانیم، و با اعضایی که زیبا نیستند با احترام خاص رفتار میکنیم؛۲۴حال آنکه اعضای زیبای ما به چنین احترامی نیاز ندارند. امّا خدا بدن را چنان مرتب ساخته که حرمت بیشتر نصیب اعضایی شود که فاقد آنند،۲۵تا جدایی در بدن نباشد، بلکه اعضای آن به یک اندازه در فکر یکدیگر باشند.۲۶و اگر یک عضو دردمند گردد، همۀ اعضا با او همدرد باشند؛ و اگر یک عضو سرافراز شود، همه در خوشی او شریک گردند. ۲۷بدین قرار، شما بدن مسیح هستید و هر یک عضوی از آنید.۲۸خدا قرار داد در کلیسا، اوّل رسولان، دوّم انبیا، سوّم معلّمان؛ بعد قدرت معجزات، سپس عطایای شفا دادن و امداد و مدیریت و سخنگفتن به انواع زبانهای غیر.۲۹آیا همه رسولند؟ آیا همه نبیاند؟ آیا همه معلّمند؟ آیا همه دارای قدرت معجزهاند؟۳۰آیا همه از عطایای شفا دادن برخوردارند؟ آیا همه به زبانهای غیر سخن میگویند؟ آیا همه ترجمه میکنند؟۳۱امّا شما با اشتیاق تمام در پی عطایای بزرگتر باشید. و اینک من عالیترین طریق را به شما نشان میدهم.
اول قرنتیان۱۲: ۳۱ـ۱۲